عوارض بیخوابی ونوشتن شبانه وبلاگ
هنگامى که «دعبل خزاعى» اشعار خود را در محضر امام هشتم علیه السلام خواند، چون از بقیة اللَّه و قیام شکوهمند آن حضرت یاد کرد، امام رضا علیه السلام از جاى برخاست و دست مبارکش را بر سر نهاد و در برابر نام حضرت ولى عصر(عج) تواضع نمود و براى فرجش دعا کرد.(1) از امام صادق علیه السلام سؤال شد که چرا به هنگام شنیدن نام «قائم» لازم است برخیزیم؟ فرمود:
براى آن حضرت غیبت طولانى است و این لقب یادآور دولت حقه آن حضرت و ابراز تأسف بر غربت اوست. و لذا آن حضرت از شدّت محبت و مرحمتى که به دوستانش دارد، به هر کسى که حضرتش را با این لقب یاد کند، نگاه محبتآمیز مىکند. از تجلیل و تعظیم آن حضرت است که هر بنده خاضعى در مقابل صاحب (عصر) خود، هنگامى که مولاى بزرگوارش به سوى او بنگرد از جاى برخیزد، پس باید برخیزد و تعجیل در امر فرج مولایش را از خداوند منان مسئلت بنماید.(2)
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
1. التسترى، قاموس الرجال، ح 4، ص 290.
2. منتخب الاثر، ص 506.
وقتش رسیده چند لحظه صبر کن!
خداوند آسمان ها وزمین را در شش روز آفرید .
انسا ن عظیم تر از آسمان ها وزمین است
راستی برای ساختن او چقدر وقت لازم است؟
وما برای ساختن خودمان چقدر وقت گذاشتی؟
امروز بر سر دلهای ما پرچمی نصب شده که بر آن نوشته است :السلام علیک یا ابا عبدالله
می دونی چرا ؟چون سر سفرهءذکر مصیبت؛قندان دهانمان را پر از حبه قندهای "یا حسین می کنیم ونمکدان چشممان دانه دانه اشک بر صورتمان می پاشد .به دهان که می رسد ؛قند و نمک در کاممان می آمیزد و این محلول شور و شیرین؛درمان عشق ماست و نمک گیر سفره ی حسین می شویم این است که تا آخر عمر؛دست ودل از حسین بر نمی داریم
حالا جرعه جرعه شروع کن به سلام دادن.
چرا نمی آیید جنازه را ببرید ؟
شهید جمشید ملامحمدی ؛دانشجوی مهندسی مکانیک دانشگاه مشهد بود بارها با او به جبهه رفتیم.خوشرو و متواضع بود و لباس پاکیزه می پوشید .بیشتر یادداشت هایش که بعد ها آغشته به خون به دستمان رسید؛در حرم مطهر و در نیمه شب ها نوشته بود.تمام لحظات خوب و بد زندگی اش را یادداشت می کرده وبه خود امتیازمثبت و منفی می داد.
روزی که خبر شهادتش را آوردند؛با تنی چند از دوستان برنامه ریزی کردیم به مراسم او برویم.وقتی تهران آمدیم از همسایه ها میپرسیدیم؛ او را می شناختند ؛ولی کسی خبر از شهادتش نداشت.با سردخانه تماس گرفتیم مسؤول آنجا با پرخاش گفت:چرا نمی آیید جنازه را ببرید ؟
بیشتر تعجب کردیم.در محله ی ایشان تحقیق کردیم دیدیم هیچ کس را ندارد ؛جز یک مادر نابینا و دو برادر و یک خواهر کوچک محصل ؛دریک اتاق بسیار کوچک ؛با زندگی ای بسیار فقیرانه.جنازه را آوردیم و خودمان شدیم صاحب عزا.مادرش در مراسم تشییع جنازه؛پشت بلند گو چند کلمه شکسته صحبت کرد.گفت :"جمشید اگر غیر این راه را می رفت؛شیرم را حلالش نمی کردم".
هی خودت را گول بزن حالا دیدی شهدا هم بچه ی همین زمین بودند.
پشت ابر خودبینی های ما امام زمان (عج)نشسته است.
از خاک تا خدا تنها یک کربلا راه است.
خدایا!ما را به چشمه ی کربلا و نهر علقمه تشنه تر کن.
پیش شماره ی ارتباط با خدا؛حمد و ثناء و صلوات است.
ولایت تلفن همراه ما برای تماس با شبکه ی ملکوتی خداست.
دم در دلت نگهبان بذار!
سخن در دیگ سکوت خوب پخته می شود.
خداوند خمیره ی وجود مؤمن را با خاک کربلا و خون شهدا سرشته است.
الهی بین ما و گناه سیم خاردار بکش و این فاصله را مین گذاری کن.